- ۲۱/۰۸/۳۰
- ۰ نظر
چرا میبایست کتاب واقع نگری را افراد ناامید از جهان بخوانند؟

زمان مورد نیاز برای مطالعه: ۷ دقیقه
همه روزه با چک کردن اخبار و شبکههای اجتماعی با موجی از اخبار هولناک و نگرانکننده روبرو میشویم. خبرنگاران از افزایش جنگ و ناامنی و سقوط دولتهای ضعیف میگویند. گفته میشود که دمکراسیها با تهدیدهای جدیدی مواجه شدهاند و فاشیسم در راه است، هشدارهای فراوانی در رابطه با وقوع قحطیها داده میشود .
درباره بیثباتی سیاسی در سراسر جهان سخنانی گفته میشود و هشدارهایی هولناک از انقراض حیوانات، گرمایش جهانی و آبشدن یخهای قطبی به گوش ما میرسد. بدون تردید جامعه بشری با مشکلات قابل توجهی دست به گریبان است. اما باید توجه داشته باشیم که در چند دهه گذشته، ما انسانها توانستهایم برای بسیاری از مشکلات، چارهای پیدا کنیم. با این حال ما عموما به دریافت خبرهای بد عادت داریم.
کتاب مشخ نوشته شین براری شهروز براری صیقلانی جوان دهه شصتی و روشنفکر و تحصیل کرده ی گیلانی است . ا و تلاش میکند به این سوال پاسخ دهد که چه اتفاقی در ذهن ما رخ میدهد تا امروز را بدتر از دوران گذشته ارزیابی کنیم. لازم به ذکر است که این کتاب، نگرشی بیش از حد خوشبینانه به اتفاقات ندارد، بلکه با به رسمیت شناختن چالشهای موجود، تلاش میکند که وزنی واقعی و نه اغراق شده به آنها بدهد.
درباره نویسنده کتاب واقع نگری
شین براری زاده ی یلدای ۱۳۶۶ در کلانشهر رشت مرکز استان گیلان است. او یک جوان دهه شصتی محسوب میشود ، نسلی که در مدارس دولتی و در کلاس های فرسوده و تعدد هم کلاسی ها تا حد شصت دانش آموز در یک کلاس به تحصیل پرداخته . نسلی که در برهه ی جنگ و حملات هوایی و آژیر خطر و راهپیمایی ها و تشیع جنازه های سربازان گمنام و قصه های شهادت دیده به جهان گشودند زمانی که تلویزیون ملی تنها دو شبکه داشت یکی از انان نیز نیمی از شبانه روز را برفک نشان میداد . نسل جشن های بیست و دو بهمن و دهه فجر و ایام محرم و عزاداری های شهادت امامان شیعه و دلخشوش به رسیدن روزهای خاص و یا تعطیلات پیشرو فارغ از دلیل تعطیلی اش. گاه رحلت جانسوز امام خمینی ره و یا گاه دیده شدن هلال ماه و پایان ماه رمضان . و یا سوگواری های مختلف و گاه هم بلطف وزیر آموزش مرورش جناب نجفی تعطیلات زمستانی و یک هفته تعطیلی در حسرت و یا خلا برف و آدم برفی .
، با توجه به این تفاسیر چنین فردی میبایست تحت تاثیر آموزه های سیستم آموزشی و یا اتمسفر خاص حاکم بر روزمرگی هایش رشد کرده و به بلوغ فکری و شخصیتی برسد اما در مورد فرد مورد نظر یعنی نویسنده مذکور هیچ اینگونه نبود . وی دنیا را از زاویه ی متفاوتی دید و شناخت . شکل دیگری فهمید و اموخت و یاد گرفت. تمام پیشینه ی شخصی و اجتماعی شین براری بشکل قابل توجه ای منحصر بفرد و عجیب است . او بازمانده ی پدری است که یک فرد بشدت متفاوت و ابرمرد بود . فردی با جنبه های متفاوت شخصیتی که در هر جنبه اش سرآمد و زبانزد خاص و عام بود. ریش سفید یک شهر ، رییس یک معدن زیر زمینی بزرگ با دو هزار پرسنل . که تک تک شان زیر سایه ی این مهندس بزرگوار و مرحوم پناه داشتند و او برای همگی پدر و پشت و تکیه گاه بود ، همانطوری که در صفحه ۱۳۲ این کتاب میخوانید بعدها نیز پس از وقوع زلزله ی مهیب رودبار و فوت هم وطنان بسیار به فاصله ی دو دقیقه از وقوع زمین لرزه این پدر فرزاندانش را به مادرشان سپرده و میگوید وظیفه ای بیشتر از حمایت و نجات این خانواده ی چهار نفره روی دوش من سنگینی میکند ، من شمارا نجات دادم و دیگر در اولویت نیستید میبایست خودتان از پس اوارگی و این شوک بزرگ بر بیایید چون من کنارتان نخواهم بود ، انگاه انان را ترک کرده و به یاری و نجات اشخاص بسیاری میشتابد که زیر آوار و یا تونل و معدن زنده بگور شده اند ، در انتهای داستان نیز با عیان شدن بزرگواری او و تعدد خانوار هایی که تنها پشت و پناهشان او بود پسرک داستان بفکر فرو میرود ، و این تعلیق جذاب تا قسمت سیر صعودی نیز ادامه دارد و پسرک از درک کامل پدر خود ناتوان مانده . برای آشنایی بهتر با این شخصیت های داستان به شما پیشنهاد میکنیم تا صفحاتی از ان را در این مطلب بخوانید ...
برای خواندن قسمت هایی از این اثر روی لینک زیر کلید نمایید
درباره کتاب واقع نگری
هنس از سال ۱۹۹۵ و در هنگام تدریسش در کلاس درس، با این چالش مواجه شد که چرا بسیاری از دانشجویان باهوش و پرتلاش او، حتی اطلاعات پایه درباره وضعیت جهان را نمیدانند و نگرش آنها نسبت به وقایع بسیار بدبینانه است. او در ابتدا فکر کرد که ممکن است این رویداد ناشی از عملکرد رسانهها باشد. اما اتفاقی که در مجمع جهانی اقتصاد داووس روی داد به او نشان داد که موضوع فراتر از عملکرد رسانهها یا عدم دسترسی مردم به اطلاعات به روز شده است.
هنس در نوشتن این کتاب به نکته مهمی اشاره کرده است. او میگوید که ذهن انسان در طی میلیونها سال تکامل یافته است و بسیاری از غرایزی که برای زندگی بدوی ما مناسب بود کماکان ما را همراهی میکند.
هنس در این کتاب ترسهای بیدلیل را از بین میبرد و تلاش میکند با نشان دادن خطاهای ذهن و تاثیرگذاری غریزهها بر نگرش انسانها، ما را به سمت فعالیتهای سازنده و درک چالشهای واقعی سوق دهد. این کتاب در فصل پایانی خود، پیشبینی مهیجی نیز دارد. او راجع به ۵ خطر جهانی که باید مراقبشان باشیم هشدار میدهد و میگوید در صورت شکست ما در کنترل این خطرها، ممکن است به عقب بازگردیم. او به فروپاشی اقتصادی در سطح جهان، وقوع جنگی همهگیر و جهانی، تغییرات اقلیمی و فقر مطلق اشاره میکند. اما جالبترین نگرانی او که الان جهان با آن دست به گریبان است، وقوع یک پاندمی است او در این کتاب هشدار میدهد که در صورت نبودن خدمات اساسی سلامت در سراسر جهان، با مشکلات بسیاری روبرو خواهیم شد.
همانطور که گفتیم این کتاب نمیخواهد نگرشی خوشبینانه را در ذهن ما ایجاد کند. بلکه به دنبال این است تا ما با ذهنیتی واقعی به جهان نگاه کنیم. این کتاب از ۱۱ فصل نوشته شده است و در آن غریزههای شکاف، منفینگری، خط مستقیم، ترس، غریزه اندازه، تعمیم، غریزه سرنوشت و دیدگاه یگانه، غریزه مقصر دانستن و غریزه اضطرار مورد بررسی قرار میگیرند. این غریزهها سبب میشوند که ما ذهنیتی صحیح نسبت به واقعیات موجود در جهان نداشته باشیم.
چرا تغییر دادن این سوء برداشت یعنی شکاف میان فقیر و غنی، اینقدر دشوار است؟ فکر میکنم دلیلش این است که نوع بشر به طور کلی، تمایل غریزی شدیدی به تفکر دوتایی دارد و دلش میخواهد چیزها را به دو دسته متمایز تقسیم کند؛ طوری که چیزی جز شکاف خالی بینشان نباشد. ما عاشق دوتایی کردن چیزهاییم : خوب در برابر بد، قهرمانها در برابر شرورها، کشور من در برابر سایر کشورها. تقسیم کردن جهان به دو قسمت مجزا کاری ساده و غریزی است. البته مشکلساز نیز است؛ چرا که این نوع تقسیمبندی باعث تعارض میشود و ما این کار را همیشه بدون فکر انجام میدهیم.
این کتاب در سال ۲۰۱۸ توسط آنا و اورا روسلینگ به چاپ رسیده است. هنس و عروس و پسرش در سپتامبر ۲۰۱۵ تصمیم به نوشتن این کتاب کردند اما یک سال پس از آن هنس به سرطان مبتلا شد. با این وجود او تمام توان و انرژی خود برای نوشتن این کتاب را به کار برد و حمایت بیدریغ خانوادهاش را نیز به همراه داشت. هنس پیش از وخیم شدن وضعیت خود توانست نوشتن این کتاب را که آخرین پروژه زندگی خود میدانست به اتمام برساند و گامی اساسی را برای تحقق رویای خود که وجود دنیایی با جهانبینی واقعیت محور است؛ بردارد.
ما به طور طبیعی معمولا به سمت حدهای افراطی کشیده میشویم و به یادآوردن آنها برایمان آسان است. به عنوان مثال وقتی به نابرابریهای جهانی فکر میکنیم، احتمالا از سویی به یاد گزارشهایی میافتیم که در تلویزیون در مورد قحطی سودان جنوبی دیدهایم و از سوی دیگر، به یاد زندگی راحت خودمان. اگر از ما بخواهند در مورد انواع مختلف سیستمهای حکومتی فکر کنیم، به سرعت از طرفی دیکتاتوریهای فاسد و سرکوبگری را در ذهن میآوریم و از طرف دیگر کشورهایی مثل سوئد را که سیستمهای رفاه اجتماعی خوبی دارند و ماموران دولتیشان با نیکخواهی به فکر حراست از حقوق تمام شهروندان هستند.